Saturday, August 22, 2009

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداة و العشي يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينة الحياة الدنيا
و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‏خوانند [و] خشنودى او را مى‏خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده ‏ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى

28-کهف

Thursday, August 13, 2009

و اینک آخرالزمان


روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى،
باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت
ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترين مردم
زمين مى‏باشند، که کانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاکارى‏اند، هر کس
از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب
مانده او را به فتنه‏ها کشانند، که خداى بزرگ فرمايد: «به خودم سوگند، بر
آنان فتنه‏اى بگمارم که انسان شکيبا در آن سرگردان ماند» و چنين کرده
است، و ما از خدا مى‏خواهيم که از لغزش غفلت‏ها در گذرد

نهج البلاغه حکمت369




Friday, July 10, 2009

یا حسین ، میر حسین

باید یا حسین رو وقتی گفت که تن ظالما بلرزه نه وقتی باعث رونق کاسبی جاهلا بشه
هیچ وقت با گفتن یا حسین اینقدر آزاده بودنو حس نکرده بودم

Friday, January 30, 2009

Friday, January 09, 2009

لعنت به من

Wednesday, January 07, 2009

عشق بی زبان

هر چی فکر می کنم به نظرم این شعر رو سعدی بی هیچ منظور دیگه ای به جز زبان حال امام حسین در کربلا نمیتونه گفته باشه
و تا به حال هیچ کلامی که تونسته باشه اینقدر به اون حس عاشقانه نزدیک باشه نشنیدم ونخوندم
.
.
خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
عقل در دمدمه خلق جهان اندازم
نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم
نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم
تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم
دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم
خویشتن را به طفیلی به میان اندازم
تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید
سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم
گر به میدان محاکای تو جولان یابم
گوی دل در خم چوگان زبان اندازم
گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست
چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم
یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین
حق علیمست که لبیک زنان اندازم